اگر "تو" را امتحان میگرفتند،
بی شک من
رتبه اول میشدم
...
بس که تکرار کردم
نامت را در مرور خاطرات!
ش
میخوام یک نفس تا مرگ برم
چشمهامو ببندم و قید همه چیو
بزنم.
دوست دارم وقتی چشمهامو باز میکنم
دیگه بلد نباشم نفس بکشم
دیگه یادم رفته باشه چی بودم
هستم
دیگه خستگی از تموم تنم بیرون بره
دیگه بلد نباشم اشک بریزم
دیگه بلد نباشم سکوت کنم
دیگه بلد نباشم بغض کنم
دیگه یادم نیفته که چقدر تنهام
دیگه
خدایا اجازه هست
حالم از دنیات به هم بخوره...؟؟؟
مهربان باش
ممکنه فردایی نباشه
هر کـسی رو می تـونستـم دوست داشتـه بـاشم
اگـر
دوست داشتـن را از تـو شروع نـمی کردم...